عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

بسم رب المحبوب؛
آدرس کانال و پیج های ما در تلگرام:

عاشقانہ هاے حلال:

tel & insta: @asheghaneh_halal

خادم مجازے:

tel & insta: @khadem_majazi

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۲ مرداد ۹۶، ۱۹:۱۰ - فاطمه
    واقعا
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «همسر مومن» ثبت شده است

بسم رب المحبوب
عروسی به سبک مجردی!

یک ماه پیش:

من: آقا سید فردا عقد دوستمه

آقا سید: کدوم دوستت؟

من:زهرا.ولی چون جشن عقده و خصوصیه فقط  من دعوت شدمخجالت

آقاسید:کجا هست مراسم؟

من هم آدرس رو می گم.

فرداش که یه شب بارونی بود آقا سید به دلیل دور بودن راه می شینه تو ماشین دم تالار تا من برم و برگردم....نیشخند

(البته منم شام نموندم و اومد پیش آقاسیدم)خجالت

دیروز:

آقاسید: راستی فردا شب عروسی دوستمه!لبخند

من:آخ جون

آقا سید:اما نمی دونم مجردی دعوتم یا متاهلی؟!

من: اشکالی نداره.شما خودت برو.من اونجا کسی رو نمی شناسم

( و بماند عروسی هایی که آقا سید به خطر من اومده بود و کسی رو نمی شناخت و به قول خودش شده بود مخبرالدوله سر سعدی!!!)

آقاسید:نـــــــــع! من که مجردی شما رو نمی ذارم برم!!!

من:

شرمنده می شوم از این همه محبت و وفاداری...

خدایا شکرت برای داشتن همسری که مومن است و قلب من هر لحظه بیشتر از قبل از عشقش سرشار می شود....

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«کل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا  ; هر کس بیشتر دوستدار ما (خاندان عصمت و طهارت) باشد،با همسرش نیز بیشتر دوستی می کند .»

__________

منبع: خاطرات حسنا سادات و آقاسید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۷:۰۷
افسر ولایی مهدی(عج)

همسر فداکار من...

هو المحبوب

از صبح که می رود، بعد از ساعت 9 شب می آید. خسته و کوفته اما نمی گذارد اندکی خستگی توی صورتش نمایان باشد. اینقدر که گاهی یادم می رود چقدر خسته است.و گاهی اینقدر دیر می آید که دیگر نمی شود آن موقع شب، خیلی از غذاها را خورد زیرا که «او» می خواهد تغذیه مان اسلامی باشد. دیر وقت غذای سنگین نباید خورد.

امروز ظهر غذای مورد علاقه اش را پختم. اما خدایی بدون «او» از گلویم پایین نمی رفت. یک ظرف برداشتم و کمی غذا  ریختم و گذاشتم روی بخاری تا برایش گرم بماند.

ساعت 4:30 زنگ زد که کی می رسید؟

تازه یادم آمد امروز قرار بود ساعت 5 که نیم ساعتی وقت آزاد دارد، برویم خرید! 

سریع من و دخترم آماده شدیم اما همراه یک قاشق و خوراک گرمی که چند ساعت روی بخاری منتظر او مانده بود .

می دانستم که از صبح تا آن موقع فقط کمی نان و چایی خورده  و باید تاساعت  9 شب، با شکم خالی، سر کلاس بماند!

تا مغازه دار جنس مورد پسند ما را بیاورد،از او خواستم غذایش را بخورد. می گفت زشت است اما برای من درد ناک بود که «او» یم، تا دیر وقت، گرسنه، سرکلاس درس باشد. 

 

امـام صـادق علیه السلام فرمود: اگر زنی شربت آبی به شـوهـرش بـیـاشامد برای او بهتر است از آنکه یک سال روزها روزه بگیرد و شبها به زنده داری سر کند.

                    

منبع: من او

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۱:۲۸
افسر ولایی مهدی(عج)