عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

بسم رب المحبوب؛
آدرس کانال و پیج های ما در تلگرام:

عاشقانہ هاے حلال:

tel & insta: @asheghaneh_halal

خادم مجازے:

tel & insta: @khadem_majazi

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۲ مرداد ۹۶، ۱۹:۱۰ - فاطمه
    واقعا
نویسندگان

۱۰۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

ببین چقدر مهمان را منتظر گذاشته ای. بغلش کردمو گفتم من هم خستم. حاجی دست گذاشت روی سینه ام. گفت با فرشته وداع کن. بگو دل بکند. آنوقت می آیی پیش ما. ولی به زور نه"

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۴۳
افسر ولایی مهدی(عج)

همه حواسم به منوچهر بود. نمیتوانستم خودم را ببینم و خدا را. همه را واسطه میکردم که او بیشتر بماند. او توی دنیای خودش بود و من توی این دنیا با منوچهر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۴۹
افسر ولایی مهدی(عج)

شب اول منوچهر بیدار ماند.دوتایی مناجات حضرت علی میخواندیم،تمام که میشد از اول میخواندیم تا صبح. شبهای دیگر برایش حمد میخواندم تا خوابش ببرد.هرجاش درد داشت دست میگذاشتم و 70 تا حمد میخواندم.مدتی هوایی شده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۴۷
افسر ولایی مهدی(عج)

فرشته خوابش را برای یکی از دوستان که آمده بود ملاقات،تعریف کرد.او برگشت گفت"تعبیرش اینست که شما از راهتان برگشته اید.پشت کرده اید به اعتقاداتتان"

آنروزها خیلی ها به ما ایراد میگرفتند.حتی تهمت میزدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۴۶
افسر ولایی مهدی(عج)

صبحها از ساعت 4:30 میرفت پارک تا 7 درس میخواند. از آنور میرفت پادگان و بعد پیش نادر.کتاب و دفترش را هم میبرد که موقع بیکاری بخواند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۱۴
افسر ولایی مهدی(عج)

رزمنده کوله اش را انداخته انداخته بود روی دوشش و خسته و تنها از کنار پیاده رو میرفت.احساس میکرد منوچهر نزدیک است. شاید آمده باشد. حتی صدایش را شنید. راهش را کج کرد بطرف خانه پدرمنوچهر.دررا باز کرد. پوتین های منوچهر که دم در نبود.از پله ها رفت بالا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۱۳
افسر ولایی مهدی(عج)

پدربزرگ منوچهر سید حسینی بود.سالها قبل باکو زندگی میکردند.پدر و عموهاش همانجا بدنیا آمده بودند و همگی سرمایه دار و دم و دستگاهی داشتند اما مسلمانها بهشان حق سیدی میدادند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۱۱
افسر ولایی مهدی(عج)

گفتم"میخواهی بروی برو.مگر ما قرار نگذاشته بودیم جلوی هم را نگیریم؟"

گفت"آخرتو هنوزکامل خوب نشده ای"

گفتم"نگران من نباش"

فردا صبح رفت. تیپ حضرت رسول تشکیل شده بود بعنوان آرپیجی زن ومسؤول تدارکات گردان حبیب رفت.

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۴۵
افسر ولایی مهدی(عج)

من کلافه بودم، ولی دیدم اگر چیزی بگویم، مریم روحیه اش بدتر میشود.آنها تازه دوماه بود عقد کرده بودند، باز من رفته بودم خانه ی خودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۴۴
افسر ولایی مهدی(عج)

پدرم بعد از آن چند بار پرسید :"فرشته، منوچهر به تو حرفی زد؟"

میگفتم:"نه، راجع به چی؟"

میگفت:"هیچی، همینجوری پرسیدم"

از پدرم اجازه گرفته بود با من حرف بزند.پدرم خیلی دوسش داشت.بهش اعتماد داشت.حتی بعد از اینکه فهمید به من علاقه دارد،باز اجازه میداد باهم برویم بیرون.میگفت من به چشم هام شک دارم ولی به منوچهر نه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۴۳
افسر ولایی مهدی(عج)

خانم کوچولو! بعد از آن همه رجزخوانی، تازه به او گفته بود خانم کوچولو به دختر نازپرورده ای که کسی بهش نمیگفت بالای چشمش ابرو است. چادرش را تکاند و گره روسریش را محکم کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۴۳
افسر ولایی مهدی(عج)

شانزده آبان گاردی ها جلوی تظاهرات را گرفتند، ما فرار کردیم، چن نفر دنبالمان کردند چادر و روسری را از سر من کشیدند و با باتوم میزدند به کمرم. یک لحظه موتور سواری که از انجا رد میشد دستم را از آرنج گرفت و من را کشید روی موتورش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۴۰
افسر ولایی مهدی(عج)

هرچه یک دختر به سن و سال او دلش میخواست داشته باشد، او داشت. هرجا میخواست میرفت و هرکار میخواست میکرد.آرزویی نداشت که برآورده نشده باشد ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۳۹
افسر ولایی مهدی(عج)

دستم به دستگیره ی در نرسیده، درب باز شد.

دانیال بود.. با چشمانی قرمز و صورتی برافروخته.

دیدنِ این شمایل در خاک عراق عادی بود. اما دانیال...

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۰۰
افسر ولایی مهدی(عج)

آن نیمه شبِ پر هیاهو، من فقط اشک ریختم و حسام زبان بازی کرد محضِ آرام شدنم و دانست که گفته اش آتش زده بر وجودم و به این آسانی ها خاموش نمیشوم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۵۶
افسر ولایی مهدی(عج)