عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

بسم رب المحبوب؛
آدرس کانال و پیج های ما در تلگرام:

عاشقانہ هاے حلال:

tel & insta: @asheghaneh_halal

خادم مجازے:

tel & insta: @khadem_majazi

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۲ مرداد ۹۶، ۱۹:۱۰ - فاطمه
    واقعا
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات امربه معروف» ثبت شده است

جهت نمایش در سایز بزرگتر اینجا کلیک نمایید

بسم رب الزهرا؛

خاطره ای از حجه الاسلام مسلم داوودنژاد، مشاور فرهنگی در دانشگاه های استان اصفهان:

دو سه روزی بود به همراه دختران دانشجو برای سفر زیارتی به مشهد مشرف شده بودیم. بکروز عصر در سالن عمومی هتل در حال مطالعه بودم که متوجه شدم پنج نفر از دختران همسفر ما با وضعیت آرایش کرده بسیار نامناسب و پوشش مانتو بسیار بد می خواهند از هتل خارج شوند!
با تعجب سرگروه آنها که خودش از دیگران تابلوتر بود را صدا زدم!
با تردید به طرف من آمد احتمالا آن لحظه خودش را برای برخورد تند من آماده کرده بود. اما من هم مثل کسی که هیچ اتفاقی نیفتاده گفتم : «فکر نمی کنم با این وضعیت ظاهری، شما را به حرم آقا امام رضا (ع) راه بدهند»
گفت: «ولی ما حرم نمی خوایم بریم ، می خوایم بازار برویم برای خریدن عطر طبیعی»
نمی دانستم چه عکس العملی نشان دهم، من این افراد را آورده بودم مشهد که مثلا تحت تاثیر جو قرار گرفته و با عنایت آقا متحول شوند، حالا اینگونه بیرون بروند باعث به گناه افتادن زائران حرم امام رضا(ع) در بازار می شوند. همان لحظه توسل دو سه ثانیه ایی به آقا پیدا کردم که یک لحظه آن دختر خانم گفت: «راستش حاج آقا ما چیزی از عطر طبیعی نمی دانیم می خواستیم از شما درخواست کنیم با ما بیایید ولی بچه ها ترسیدند این حرف را به شما بزنیم یا وقت نداشته باشید یا عصبانی بشوید بخاطر اینکه ما...»
یک لحظه پیش خودم گفتم : «فرصت مناسبی است برای امر به معروف»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۷:۵۹
افسر ولایی مهدی(عج)