کارش خیلی زیاد شده بود، شبها خیلی دیر میومد خونه. دهه اول محرم به جز تاسوعا و عاشورا بقیه روزها ساعت از 10 گذشته بود که میرسید و خستگی از سر و رویش میریخت. هم خسته بود و هم غصه میخورد که داره عزاداری امام حسین (ع) رو از دست میده. از دیدن ناراحتیش کلافه میشدم، از طرفی هم دلم نمیخواست از برکتِ روضه ارباب کم بهره بشیم. سعی میکردم هر شبی که حالش رو داشت یه کم راجع به واقعه کربلا صحبت کنیم، من یه چیزی میگفتم، بعد اون یه چیزی یادش میومد و میگفت ... خلاصه خودمون برای هم مرثیه میخوندیم.
اینقدر این مدل عزاداری جذاب و موثر بود که حتی وقتهایی هم که هیئت میریم باز احساس میکنم نیازه که این روضه خونگی رو در کنارش داشته باشیم.
_________________
پی نوشت 1: این کار رو تو مناسبتهایی که تعطیل نیست مثل میلاد امام سجاد(ع) یا مثلا شهادت امام موسی کاظم (ع) هم میشه انجام داد. خصوصا اگه خدا بهمون بچه داده باشه. چون برای انتقال این مفاهیم هیچ جا مثل خانواده موثر نیست.
پی نوشت 2: یه مجموعه کتاب دارم به نام قصه کربلا. 10 جلده و هر جلد رو به یکی از شخصیتها یا وقایع کربلا اختصاص داده. داستانهای کوتاه چند خطی یا حداکثر یک صفحهای داره. تو دهه محرم چیده بودم روی میز پذیرایی و هر وقت که فرصتش بود یکی از کتابها رو برمیداشتیم و چند صفحه ازش میخوندیم. از کتب مقتل هم میشه استفاده کرد.
پی نوشت 3: دوستانی که همسرشون صدای خوبی داره هم میتونن از همسرشون بخوان شعرهای مرثیهها و مداحیهای مناسب رو بخونه، خیلی هم ثواب داره و اجر روضهخون هم ایشالا میبریم. و دَرِِ گوشی بگم حتی اگه صدای خوبی نداره شما یه جوری بازخورد بدید که انگار صدای خوبی داره، هم اعتماد به نفسش بالا میره، هم باعث خیر و انتشار روضه و مداحی زنده تو خونتون میشین.
منبع: هفته نامه متاهلین