عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

بسم رب المحبوب؛
آدرس کانال و پیج های ما در تلگرام:

عاشقانہ هاے حلال:

tel & insta: @asheghaneh_halal

خادم مجازے:

tel & insta: @khadem_majazi

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۲ مرداد ۹۶، ۱۹:۱۰ - فاطمه
    واقعا
نویسندگان

۸۷ مطلب با موضوع «همسفرانه (1 = 1 + 1)» ثبت شده است

شب هنگام درِ اورژانس، با صدای وحشتناکی همچون فیلم های کابویی توسط چند نفر باز و بسته شد و روی تختی دختر جوانی را با حالت بسیار آشفته به داخل اورژانس آورده و بیماررا مستقیم به انتهای اورژانس بردند.

چون من مریض داشته و در حال معاینه بیماریی بودم، پزشک دیگری بالای سر آن دختر رفت و به درمانش پرداخت. اما سر و صدای بیمار واضطراب غیرمعمولی همراهان، پزشک را مجبور کرد به ویزیتهای مجدد از وی مبادرت کند و نهایتا مجبور شد با تجویز آمپول آرام بخش بیمار را تا مدتی آرام کند ولی این پایان داستان نبود...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۰۱:۲۲
افسر ولایی مهدی(عج)

روزی استاد محمدصالح مازندرانی یعنی علامه محمّدتقی مجلسی متوجه شد که شاگرد دانشمندش میل به ازدواج دارد.

بعد از فراغت از تدریس به او گفت: اگر اجازه دهی دختری را برای شما خواستگاری کنم تا از رنج تنهایی آسوده شوی؟

شاگرد جوان سر به زیر انداخت و با زبان حال آمادگی خود را اعلام داشت، علامه مجلسی به اندرون رفت و آمنه‏ بیگم را که در علوم دینی و ادبی به سرحد کمال رسیده بود فرا خواند و گفت: دخترم! شوهری برایت پیدا کرده‌‏ام که در نهایت فقر و تنگدستی و منتهای فضل و صلاح و کمال درسی است، ولی قبولی او بسته به اجازه توست.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۰۰:۴۴
افسر ولایی مهدی(عج)

بسم الله

" یادم نمیرود

جشن ازدواج دانشجویی

کارگاه آموزشی

و صحبتهای مجری برنامه و صدای قهقهه دانشجوها!

یادم نمی رود چه لطیفه های ضد مرد و زنی میگفت و بچه ها ریسه میرفتن از خنده...

یادم نمیرود که هربار که خانم ها رو ضایع میکرد و آقایان مجلس با دست و سوت و فریاد همراهی اش میکردن، تو چه آرام و زیبا و دلنشین دستانم را می فشردی!

من همین ها را دوست دارم. همین احترام های عاشقانه را! همین عشق های محترمانه را!

"

____________
خاطره از: شمیلی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۸:۱۹
افسر ولایی مهدی(عج)

خانم محجبه ای از در وارد می شود و یک راست می آید جلوی میز!
سلام می کند و می گوید:
آقا! شما که غریبه نیستین… جای برادر ما… ؛ می دونید من و شوهرم همدیگر رو خیلی دوست داریم ولی از هم بدمون می آید!!!
یه کتابی ندارین که بخونیم این وضعیت درست بشه؟!
محسن که حاج و واج مانده که چه بگوید… فکر می کند شاید کتاب «بروید با هم بسازید» دردشان را دوا کند…
بعد هم همان خانم می گوید کتابی ندارد که آدم رو به خدا نزدیک کنه؟!
و من می گویم:
إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَاتِ سَیَجْعَلُ لهَُمُ الرَّحْمَانُ وُدًّا
خداى رحمان کسانى را که ایمان آورده‏ اند و کارهاى شایسته کرده‏ اند، محبوب همه گرداند!

_______

منبع: وبلاگ کتابستان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۵
افسر ولایی مهدی(عج)
بسم رب الحسین

کارش خیلی زیاد شده بود، شب‌ها خیلی دیر میومد خونه. دهه اول محرم به جز تاسوعا و عاشورا بقیه روزها ساعت از 10 گذشته بود که می‌رسید و خستگی از سر و رویش می‌ریخت. هم خسته بود و هم غصه می‌خورد که داره عزاداری امام حسین (ع) رو از دست میده. از دیدن ناراحتیش کلافه می‌شدم، از طرفی هم دلم نمی‌خواست از برکتِ روضه ارباب کم بهره بشیم. سعی می‌کردم هر شبی که حالش رو داشت یه کم راجع به واقعه کربلا صحبت کنیم، من یه چیزی می‌گفتم، بعد اون یه چیزی یادش میومد و می‌گفت ... خلاصه خودمون برای هم مرثیه می‌خوندیم.

اینقدر این مدل عزاداری جذاب و موثر بود که حتی وقت‌هایی هم که هیئت می‌ریم باز احساس می‌کنم نیازه که این روضه خونگی رو در کنارش داشته باشیم.

_________________

پی نوشت 1: این کار رو تو مناسبت‌هایی که تعطیل نیست مثل میلاد امام سجاد(ع) یا مثلا شهادت امام موسی کاظم (ع) هم میشه انجام داد. خصوصا اگه خدا بهمون بچه داده باشه. چون برای انتقال این مفاهیم هیچ جا مثل خانواده موثر نیست.

پی نوشت 2: یه مجموعه کتاب دارم به نام قصه کربلا. 10 جلده و هر جلد رو به یکی از شخصیت‌ها یا وقایع کربلا اختصاص داده. داستان‌های کوتاه چند خطی یا حداکثر یک صفحه‌ای داره. تو دهه محرم چیده بودم روی میز پذیرایی و هر وقت که فرصتش بود یکی از کتاب‌ها رو برمی‌داشتیم و چند صفحه ازش می‌خوندیم. از کتب مقتل هم میشه استفاده کرد.

پی نوشت 3: دوستانی که همسرشون صدای خوبی داره هم می‌تونن از همسرشون بخوان شعرهای مرثیه‌ها و مداحی‌های مناسب رو بخونه، خیلی هم ثواب داره و اجر روضه‌خون هم ایشالا می‌بریم. و دَرِِ گوشی بگم حتی اگه صدای خوبی نداره شما یه جوری بازخورد بدید که انگار صدای خوبی داره، هم اعتماد به نفسش بالا میره، هم باعث خیر و انتشار روضه و مداحی زنده تو خونتون میشین.

منبع: هفته نامه متاهلین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۳۴
افسر ولایی مهدی(عج)

با من از غصه نگو...

بسم الله مهربون

سلام دوستای خوبم

همسر خوبم لطفا این پست را نخون؛ با تچکر

سال ها پیش یه دختر خانومی داشت می رفت خونه ی بخت که مامانش کشیدش کنار و گفت: دختر گلم از همین روز اول یه نکته یادت بمونه که سرنوشت سازه؛ نه از خونه ی ما خبرای خاص را ببر بیرون و نه از اتفاقای بین خودت و شوهرت و یا بحثهاتون چیزی به ما نگو

اون دختر فقط گفت چشم و عمل نکرد و رعایت نکردن اون نکته و عوارضش همیشه تو ذهن بنده موند

همین باعث شد که من هیچوقت از بحثهایی که بین من و همسرم بود و یا اتفاقایی که تو خونمون می افتاد به هچیکدوم از طرفین نمیگفتم

باور کنین هیچ زن و شوهری نیستن که بینشون بحث نباشه؛ فقط نباید ازون بحث برای مادر یا خواهرِ مرد یا زن گفته شه چون در اینصورت وقتی ناراحتی رفع میشه بدبینی باقی میمونه.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۴ ، ۱۷:۰۴
افسر ولایی مهدی(عج)

بعضی وقتها نگاه عمقی، ساده و زیبا به ازدواج آینده اون رو بیمه خواهد کرد .

چرا شما از از این کارتها نداشته باشید ؟
عرف نیست ؟ بگذارید نباشد!
شما آن را عرف کنید!



نظر آقای محمدعلی درخصوص این عمل زیبا:
1- بنده مقلد حضرت آقا هستم و نظر ایشون رو هم مطالعه کردم؛

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۱۷:۰۸
افسر ولایی مهدی(عج)

بسم رب الشهید

می خواست برای عروسیش کارت دعوت بنویسه؛
اول رفته بود سراغ اهل بیت؛

یه کارت نوشته بود برای امام رضا(ع)، مشهد مقدس!

یه کارت برای امام زمان(عج)، مسجد مقدس جمکران!

یه کارت هم به نیت حضرت زهرا(س) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه(س)!

قبل عروسی بی بی اومده بود به خوابش!

فرموده بودند: چرا دعوت شما رو رد کنیم ؟!

چرا به عروسی شما نیایم ؟

کی بهتر از شما؛

ببین همه اومدیم، شما عزیز ما هستی . . .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۹
افسر ولایی مهدی(عج)
بسم رب المحبوب
عروسی به سبک مجردی!

یک ماه پیش:

من: آقا سید فردا عقد دوستمه

آقا سید: کدوم دوستت؟

من:زهرا.ولی چون جشن عقده و خصوصیه فقط  من دعوت شدمخجالت

آقاسید:کجا هست مراسم؟

من هم آدرس رو می گم.

فرداش که یه شب بارونی بود آقا سید به دلیل دور بودن راه می شینه تو ماشین دم تالار تا من برم و برگردم....نیشخند

(البته منم شام نموندم و اومد پیش آقاسیدم)خجالت

دیروز:

آقاسید: راستی فردا شب عروسی دوستمه!لبخند

من:آخ جون

آقا سید:اما نمی دونم مجردی دعوتم یا متاهلی؟!

من: اشکالی نداره.شما خودت برو.من اونجا کسی رو نمی شناسم

( و بماند عروسی هایی که آقا سید به خطر من اومده بود و کسی رو نمی شناخت و به قول خودش شده بود مخبرالدوله سر سعدی!!!)

آقاسید:نـــــــــع! من که مجردی شما رو نمی ذارم برم!!!

من:

شرمنده می شوم از این همه محبت و وفاداری...

خدایا شکرت برای داشتن همسری که مومن است و قلب من هر لحظه بیشتر از قبل از عشقش سرشار می شود....

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«کل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا  ; هر کس بیشتر دوستدار ما (خاندان عصمت و طهارت) باشد،با همسرش نیز بیشتر دوستی می کند .»

__________

منبع: خاطرات حسنا سادات و آقاسید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۷:۰۷
افسر ولایی مهدی(عج)

بعضی وقتها پیش میاد که همسران ( زن و شوهر ) سر موضوعی با هم بحث می کنن. حالا سر هر چیزی (ما هم یکیش ...)
یا خانم آدم یه کاری می کنه که آدم کفری می شهswear1.gif ... ( البته فکر کنم ما مردها حرص درآر تریم )42kmoig.gif
به هر حال یه بحثی و بگو مگویی ... ناراحتی ای ... و بعدش
اون تو این اتاق ... منم تو یه اتاق دیگه ...
حالا نه من بابا و مامانم تو شهرمونن نه خانمم ... بنابراین نمی تونیم  بریم خونه مامانمون اینا ... !
خونه ساکت ... فضا سنگین ...nerdsad  اعصاب دوتامونم خورد که چرا باید کار به اینجا بکشه.
همسرم ...
کسی که باید آرامش خونه رو فراهم کنه الآن دیگه خودش آرامش ندارهsigh

راستی اون دیگه الآن کسی رو نداره بهش پناه ببره که ناراحتیشو بهش بگهcry.gif به کی بگه ؟!
به دیوار ؟ به گل نرگس و گل رز تو حیاط؟ پس من اینجا چیکاره ام ؟!
این فکر شرمندم می کنه ... یه ترفندیه برای نرم کردن خودم. اغلب هم جواب می ده.
بسه دیگه ... بسه ... بشکون اون غرور مسخره رو . 2mo5pow.gif

.
.
.
http://forum.p30world.com/images/New-smile/N_aggressive (17).gif
و دوباره روز از نو ...
صفا و صمیمیت ... مهربانی و محبت ...
گذشت ، برای رسیدن به یه چیز زیبا به نام آرامش ، زندگی رو خیـــــلی زیبا می کنه ...

______

منبع: ساختمان همسران

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۵:۴۳
افسر ولایی مهدی(عج)

بسم رب المحبوب؛

اعتقادم این بود که همسرم و خانواده همسرم باید تا اونجایی که ممکنه از نظر جغرافیایی بهم نزدیک باشن . هم به دلیل نزدیکی فرهنگ و آداب و رسوم و هم به دلیل راحتی رفت و آمد مثل خیلی از جوونهای این دو رو زمونه به ازدواج سنتی زیاد اعتقاد نداشتم . چون فکر می کردم اگه خانوادم بهم شخصی رو معرفی کنند ممکنه بهم تحمیل بشه . چرا ؟ چون دوست داشتم با عشق و علاقه به استقبال ازدواج برم . از طرفی هم با خدا عهد کرده بودم که خدایا من نمی رم دنبال شخص مورد علاقم اما خودت اونی که بهترینه رو برام پیدا کن؛ بعد از اینکه همسرم رو بهم  معرفی کردند گفتم : من که اون رو نمی شناسم نمی دونم چه اخلاق و فرهنگی داره . در جواب گفتند : زور که نیست میری  صحبت می کنی (مفت و مجانی) خوشت نیومد می گی نه .


منم چون اون عهد رو با خدا بسته بودم تسلیم شدم و گفتم باشه قبول .... رفتیم خواستگاری
تا قبل از لحظه خواستگاری هیچ احساسی نداشتم ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۵:۳۱
افسر ولایی مهدی(عج)

بسم رب المحبوب

با عرض سلام و ادب و احترام؛

جهت شرکت در

فراخوان های عاشقانه ای به همسرم(1=1+1) و خاطرات ارزشی، انقلابیِ طنز "ترکش خنده"

و مطالعه موارد فراخوان، و همچنین ارسال خاطرات ارزشی خود، روی عکس های مربوطه در زیر کلیک رنجه فرمایید!

 

             فراخوان عاشقانه ای به همسرم / 1=1+1                                           فراخوان جامع شوخ طبعی های ارزشیِ ترکش خنده

لازم به ذکر است که هیچ کدام از فراخوان های سایت محدودیت زمانی ندارند

و هر زمان که بخواهید می توانید خاطرات خود را ارسال نمایید

آدرس کانال‌ تشکیلات انقلابی جهادی فانوس در ایتا:

عاشقانه های حلال
https://eitaa.com/asheghaneh_halal

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۵:۰۳
افسر ولایی مهدی(عج)

بسم رب العشق

آمده بودند آقا برایشان خطبه عقد بخواند؛

آقا خطبه را که خوانده بود به عروس و داماد گفته بود حالا یک سفارش به عروس خانم دارم یک سفارش هم به آقا داماد
منتها وقتی سفارش عروس خانم را می گویم، آقا داماد باید گوشش را بگیرد و نشنود

وقتی هم سفارش آقا داماد را می گویم، عروس خانم باید گوشش را بگیرد و نشنود

حالا کدام‌تان اول دست روی گوشش می گذارد؟…

بعد گفته بود شوخی کردم. نمی خواهد دست توی گوش‌تان فرو کنید.

اما هر کدام‌تان بدانید که نباید به سفارش آن یکی کاری داشته باشید.

منظور آقا این بود که عروس و داماد نباید یک سره توی روی هم در بیایند و بگویند چرا به سفارش آقا عمل نکردی…

هر کس باید به فکر سفارش خودش و وظیفه خودش باشد… .

منبع: حضور دل(نهاد رهبری دانشگاه فرهنگیان مازنداران)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۲:۱۷
افسر ولایی مهدی(عج)
بفرمائید کمی آرامش میل کنید...
هوالمحبوب

با خودم قرار گذاشتم ، هر بار چند تا از نکاتی که باعث می شه زندگی هامون پروانه ای تر بشه و زوجها از بودن در کنار هم، نهایت آرامش رو کسب کنند و به قول معروف به بهداشت روان خانواده­ ها کمک می کنه رو براتون بگم؛ برای شروع 5 تا جمله هست که همسران محترم عاشق شنیدنش هستند و به عبارتی اگه صادقانه بیان بشه؛ معجزه می کنه.

1. وقتی مشکلی پیش میاد،به جای سرزنش و ایجاد فاز منفی که متاسفانه اکثر ما کارمون همینه؛ صبورانه و با محبت به همسرتون بگید" نگران نباش،من همراهتم عزیزم"اینطوری بهش می فهمونی که پشتوانه خوبی چون شما رو داره و این دلگرمی، اعتماد به نفس خدشه دار شدش رو ترمیم می کنه و حالشو جا میاره مثل آب رو آتیش.

2. این رو فراموش نکنید که،همسرتون خیلی دوست داره بفهمه؛ آیا تونسته با کمکش شما رو خوشحال و راضی کنه یا نه.با گفتن این جمله که "بسیار هوشمندانه و با فکر عمل کردی؛ ازت متشکرم" اون رو ترغیب می کنه تا گامهای بلند تری رو برای ایجاد آرامش و حس رضایت در شما برداره.چونکه از جانب دوست داشتنی ترین حامیش مورد تقدیر قرار گرفته واین احساس در اوج بودن رو براش تداعی می کنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۷
افسر ولایی مهدی(عج)
سلام بر خدا
من، او، شهدا
از نگاه کردن به سریالها، فراری شدیم اما این وسط یهو یه سریالی مثل گذر از رنج ها، از قلم درمیره و ما رو پابند تماشای خودش می کنه.

شبی که مهرداد شهید شد، یهو دیدم محدثه بلند بلند گریه کرد. تازه فهمیدم خیلی وقت بوده داشته اشک میریخته و حالا تازه صداش در اومده.

بغلش کردم و گفتم عزیزم خیلی صحنه ی غمناکی بود. درک می کنم.

- نه مامان! مگه آدم شهدا رو یادش میره! من هروقت شهدا رو یادم میاد، گریم می گیره!

دقیقا سر معراجیها هم همین مسئله رو داشتیم. هم توی سینما گریه کرد، هم همراه سریالش! اصلا یه احساس عجیبی به شهدا داره. الحمدلله

اون شب بهش قول دادم که فردا به محض اومدنش از مدرسه، ببرمش گلزار شهدا. با همون لباس مدرسه! آخه به قول خودش: شهدا دوست دارن ما رو با لباس مدرسه ببینن! آخه اونها رفتن که ما بتونیم خوب درس بخونیم و ایران رو آباد کنیم!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۹:۴۵
افسر ولایی مهدی(عج)