خاطره 62 (فراخوان 1 = 1 + 1) / عروسی به سبک مجردی!
یک ماه پیش:
من: آقا سید فردا عقد دوستمه
آقا سید: کدوم دوستت؟
من:زهرا.ولی چون جشن عقده و خصوصیه فقط من دعوت شدم
آقاسید:کجا هست مراسم؟
من هم آدرس رو می گم.
فرداش که یه شب بارونی بود آقا سید به دلیل دور بودن راه می شینه تو ماشین دم تالار تا من برم و برگردم....
(البته منم شام نموندم و اومد پیش آقاسیدم)
دیروز:
آقاسید: راستی فردا شب عروسی دوستمه!
من:آخ جون
آقا سید:اما نمی دونم مجردی دعوتم یا متاهلی؟!
من: اشکالی نداره.شما خودت برو.من اونجا کسی رو نمی شناسم
( و بماند عروسی هایی که آقا سید به خطر من اومده بود و کسی رو نمی شناخت و به قول خودش شده بود مخبرالدوله سر سعدی!!!)
آقاسید:نـــــــــع! من که مجردی شما رو نمی ذارم برم!!!
من:
شرمنده می شوم از این همه محبت و وفاداری...
خدایا شکرت برای داشتن همسری که مومن است و قلب من هر لحظه بیشتر از قبل از عشقش سرشار می شود....
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«کل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا ; هر کس بیشتر دوستدار ما (خاندان عصمت و طهارت) باشد،با همسرش نیز بیشتر دوستی می کند .»
__________