عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

بسم رب المحبوب؛
آدرس کانال و پیج های ما در تلگرام:

عاشقانہ هاے حلال:

tel & insta: @asheghaneh_halal

خادم مجازے:

tel & insta: @khadem_majazi

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۲ مرداد ۹۶، ۱۹:۱۰ - فاطمه
    واقعا
نویسندگان

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات عاشقانه» ثبت شده است

بسم الله

" یادم نمیرود

جشن ازدواج دانشجویی

کارگاه آموزشی

و صحبتهای مجری برنامه و صدای قهقهه دانشجوها!

یادم نمی رود چه لطیفه های ضد مرد و زنی میگفت و بچه ها ریسه میرفتن از خنده...

یادم نمیرود که هربار که خانم ها رو ضایع میکرد و آقایان مجلس با دست و سوت و فریاد همراهی اش میکردن، تو چه آرام و زیبا و دلنشین دستانم را می فشردی!

من همین ها را دوست دارم. همین احترام های عاشقانه را! همین عشق های محترمانه را!

"

____________
خاطره از: شمیلی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۸:۱۹
افسر ولایی مهدی(عج)

خانم محجبه ای از در وارد می شود و یک راست می آید جلوی میز!
سلام می کند و می گوید:
آقا! شما که غریبه نیستین… جای برادر ما… ؛ می دونید من و شوهرم همدیگر رو خیلی دوست داریم ولی از هم بدمون می آید!!!
یه کتابی ندارین که بخونیم این وضعیت درست بشه؟!
محسن که حاج و واج مانده که چه بگوید… فکر می کند شاید کتاب «بروید با هم بسازید» دردشان را دوا کند…
بعد هم همان خانم می گوید کتابی ندارد که آدم رو به خدا نزدیک کنه؟!
و من می گویم:
إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَاتِ سَیَجْعَلُ لهَُمُ الرَّحْمَانُ وُدًّا
خداى رحمان کسانى را که ایمان آورده‏ اند و کارهاى شایسته کرده‏ اند، محبوب همه گرداند!

_______

منبع: وبلاگ کتابستان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۵
افسر ولایی مهدی(عج)

بسم رب المحبوب

تصدقت شوم...

زمان: فروردین 1312/ذى القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.
مخاطب: ثقفى، خدیجه (1).

تصدقت شوم؛ الهى قربانت بروم، در این مدت که مبتلاى به جدایى از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتى باشد می‌‏گذرد ولى بحمدالله تا کنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیباى بیروت هستم؛ (2) حقیقتاً جاى شما خالى است فقط براى تماشاى شهر و دریا خیلى منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالى به دل بچسبد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۲۱
افسر ولایی مهدی(عج)

بسم الله الرحمن الرحیم
پانتومیم عاشقانه
داخل آشپزخانه مشغول تهیه تدارکات شام هستم.با صدای دو کفش که از پشت درها می آید وجودم سراسر آرامش میشود.عینکم را از چشمانم برمیدارم تا آرایش چشمم بیشتر خودش را برای میهمان عزیزم نمایش دهد و به سمت در حرکت می کنم.               

درب خانه باز میشود.پلاستیک به دست عین آدم آهنی با دست و پاهای باز و کشان کشان خود را به کنار بخاری می رساند.پلاستیک را مخفیانه از دید من قایم می کند و در پشت بخاری می گذارد.سریع میروم کنارش دستانش یخ یخ است.چند بار بگویم زمستان موتور ممنوع!به زور دستانش را در جیب شلوارم میگذارم و دو دستم را هم آغوش دستانش میکنم تا سریع تر گرم شود.چشمانش برق خاصی دارد و  این یعنی شیطنت یا سورپرایزی در راه است.دیگر نگاهش را میشناسم....دلم برایش می سوزد قبل از آنکه رعدی به پا کنم و پلاستیک را بدزدم و در خانه هوار هوار راه بیندازم.برایش آب جوش عسل میاورم که هم افطار کرده باشد و هم سریعتر گرمش شود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۱۹
افسر ولایی مهدی(عج)

اشتراک اسمی..

یه دختر خاله دارم اسمش مرضیه ست! ۹ ساله با یک روحانی ازدواج کرده و خیلی خوشبخته!هروقت مرضیه منو میدید، از عاشقانه های خودشو شوهرش برام تعریف میکرد!!! اونموقع من مجرد بودم ولی با اشتیاق به حرفاش گوش میدادم! جوریکه تک تک اون عاشقانه ها تو ذهنم حک شده! دنبال مردی میگشتم که منم با اون عاشقانه هایی رو تجربه کنم...
اما عاشقانه های هر زوج رنگ خاص خودشو داره!

یکی از عاشقانه های مرضیه این بود که شوهرش اسم مرضیه رو تو گوشی خودش کبوتر عاشق ۲ ذخیره میکنه و بدون اینکه مرضیه بفهمه
اسم خودشو تو گوشی مرضیه کبوتر عاشق ۱ ذخیره میکنه...! برام خیلی جالب بود که یک روحانی بعد چند سال زندگی مشترک و با وجود داشتن بچه هنوز که هنوزه اینجوری شیطنت کنه....! این خاطره تو ذهنم میمونه! ازدواج که میکنم تو همون اوایل عقدمون میرم یواشکی تو گوشی شوهرم تا اولا ببینم اسمم تو گوشی همسرم چی ذخیره شده؟ دوما اینکه یه اسم مشترک (مثل کبوتر عاشق ۱-۲) مخفیانه بذارم تو گوشیامون!!! گوشیشو با ذوق برمیدارم میرم داخل صندوق ورودی چشمم به یه اسم میخوره که مطمئنم من نیستم!!! صندوق ورودی رو تا آخر نگاه میکنم! اسمی جز اون اسم نمیبینم! گزینه خواندن پیام رو میزنم تا ببینم آیا صاحب اون اسم منم؟ پیامو میخونم: الهی قربونت برم من! خسته نباشه آقام! دیدم پیام مال خودمه!!! اما این دیگه چه اسمیه؟؟؟ فکر میکنین اسمم تو گوشی شوهرم چی بود؟ " د - حسین " اسمم تو گوشی شوهرم "د حسین" ذخیره شده بود! یذره ناراحت میشم! آخه دنبال اسمی مثل: نازم، گلم، خانومم و نازنینم میگشتم....! تو دلم میگم: آخه چرا این اسمو گذاشته؟؟ نه اول اسمم "د" داره نه فامیلیم حسینیه!!!! یهو یاد سلام دادن همسرم میفتم! اکثر اوقات پشت تلفن بهم میگه: السلام علیک یا بنت الحسین علیه السلام آخه من سیده هستم! " د - حسین "یعنی "دختر حسین علیه السلام"  قلبم میفته! چه اسم سنگینی گذاشته روم! گوشیمو از جیبم درمیارم! اسم  قبلی همسرم که تو گوشیم بود رو پاک میکنم و بجاش میذارم: "د - حسین "ینی " داماد حسین علیه السلام "خیلی جالبه نه؟؟؟ اشتراک اسمی من و همسرم کبوتر عاشق ۱ و ۲ نشد!! اشتراک اسمیمون شد" د - حسین "تفاوت عاشقانه ها با هم یعنی این! ائمه هم گفتند و علم الان ثابت کرده که اسم رو انسان خیلی تاثیر میذاره مواقعی که یذره از همسرم دلخورم و میخوام بهش پیامکی بدم که در اون ناراحتیم نمایانگره! با دیدن اسم "د - حسین" قلبم میگیره!!! گاهی اشکم میریزه! به خودم میگم: "داری چیکار میکنی دختر حسین؟ میخوای با داماد حسین بد صحبت کنی؟؟؟
پیامو پاک میکنم و دیگه هیچی نمینویسم...! بنظرم آدم باید به اسمی که برای همسرش انتخاب میکنه معتقد باشه...! مثلا اگه اسمشو میذاری" گلم" چرا کاری میکنی که گلت با حرفت پژمرده بشه ؟ 

برگرفته از وبلاگ: لحظه های ما برای هو
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۵۱
افسر ولایی مهدی(عج)

نقشه گنج!
مقداری چای تو یه سینی ریختم و یه برگه سفید کاغذ رو توش گذاشتم، بعد از اینکه رنگش تغییر کرد برگه رو کنار گذاشتم تا خشک بشه، بعد انگشت خیسمو به پودر کاکائو آغشته کردم و روی کاغذ کشیدم اینطوری و بعد از خشک شدنش دور کاغذ رو با شمع سوزوندم، اینطوری و با خودکار سفید اینطوری روی کاغذنوشتم:

"ای یابنده‌ی خوش شانس! صندوقچه‌ی گنج در همین نزدیکی هاست، آن را بیاب و خودت و قلبت را از آنچه در ذهن داری بی‌نیاز کن! در فال کسی که این نقشه را می‌یابد آمده است که معشوقه‌ای دارد که او را بسی دوست می‌دارد و تمام آرزویش این است که صاحب گنج را خوشبخت‌ترین کند. برای خوشبخت‌تر شدن زن و شوهر عاشق را پیدا کن..."

بعد از این جمله، کروکی کامل مسیر رو تا محل گنج کشیدم و نقشه رو اول مچاله کردم و بعد لوله کردم و داخل این بطری گذاشتم.

دسته گل و کیکی رو که سفارش داده بودم، گرفتم و کیک رو توی یخچال بستنی فروشیه نزدیک محل نقشه گنج گذاشتم. کنار ساحل جایی رو برای گذاشتن بطری نقشه گنج پیدا کردم، بطری و زن و شوهر عاشق رو با فاصله چند متری از هم، روی تخته‌سنگ‌های کنار ساحل گذاشتم. و یکی از صندلی‌های پارک ساحلی کنار محل نقشه گنج رو با چراغ "تولدت مبارک" تزیین کردم.

به همسرم زنگ زدم تا بیاد پیشم و وقتی رسید ازش خواستم که کنار ساحل پیاده روی کنیم، به محل نقشه گنج که رسیدیم چشمش به بطری افتاد و فهمید که یه خبراییه! کاغذ و از داخل بطری برداشت.

زیر کاغذ نوشته بودم: "برای خوشبخت تر شدن جلوتر برو و زن و شوهر عاشق رو پیدا کن". کمی جلوتر زن و شوهر رو دید با کاغذی که زیرشون گذاشته بودم.

 توی اون کاغذ نوشته بودم: "پاک کن جادویی با این پاکن میتوانی دو خصیصه اخلاقی همسرت که تو را آزار میدهد برای همیشه پاک کنی!!! "

بعد از کمی پیاده روی به محل تولد رفتیم. از دور شمع تولدت مبارک فضا رو برامون روشن کرده بود. این‌بار جشن تولد دو نفره ما زیر نور ماه لطافت دیگه ای داشت.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۳۱
افسر ولایی مهدی(عج)

»»» پست ثابت فراخوان عاشقانه ای به همسرم «««

بسم رب االمحبوب

به مناسبت میلاد ثامن الحجج، حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) و در آستانه روز ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س)، وب سایت خاطره - 313، در راستای اهداف ارزشی خود، با افتخار فراخوان عاشقانه ای به همسرم رو در فضای مجازی برگزار میکنه.

خدای خوبمون، تو سوره روم - آیه 21 فرموده:

« وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ: و از نشانه‏هاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که می اندیشند قطعا نشانه‏ هایى است. »

چه زیبا فرموده؛ مایه آرامش و مودت؛ آهای زوج های خوشتیپ؟! آها باکلاسا؟! شما مث دو بال یه پرنده اید؛ کنار هم معنا میگیرین؛ کنار هم اوج می گیرین؛ شما یکی هستین؛ اینجاست که حرف من و تو معنا نداره؛ حرف کنار هم بودن و یکی بودن و یکی شدنه... تو، یعنی همسرت و همسرت یعنی تو؛ و حاصل 1 بعلاوه 1 میشه 1؛ و اینجاست که خدا عشق رو آفرید و عشق آغاز میشه...
آهای شمایی که دلت رو زدی به دریا و قاطی مرغ و خروسا شدی؟! بله! با تو ام. همسرت رو دوست داری؟! عاشقشی؟! خب چرا بهش نمیگی؟! میدونی رسول مهربونی دینمون چی گفته؟! "

اگه مردی به زنش بگه دوستت دارم، هیچوقت از دلش بیرون نمیره "؛ این جمله مخصوص هر دوتونه؛ هر دو باید بهم عشق بورزین و این علاقه رو بروز بدین... روت نمیشه بگی؟! این که رو نمیخواد قربونت بشم؛ کافیه تو چشای همسرت نگاه کنی و با تموم وجودت بگی "نفسم؛ دوستت دارم"

میدونم چی میخوای بگی؛ میخوای بگی با اینهمه مشکلی که داریم فرصت گفتن "دوستت دارم" رو نداریم؟! بهتره بدونی «ان مع العسر یسری»؛ همراه هر سختی آسونیه. مشکلات میان و میرن و اونی که میمونه شمایین و خاطره اونها...

لحظات عاشقونه زیادی دارین؟! بیایین دیگران رو تو این لحظات شریک کنین و سهم بزرگی در نجات زندگی دیگران ایفا کنین؛ به خودتون و خیلیا عشق رو یادآوری کنین... عشقتون رو به رخ دنیا بکشین و بگین ما هنوز "ما" هستیم و "یکی" می مونیم...

موارد فراخوان:

- اولین جایی که با همسرم آشنا شدم

- اولین کادویی که از همسرم گرفتم

- رویایی ترین لحظات عاشقانه با همسرم

- اولین حس بندگی که با هم تجربه کردید

- آنچه از همسرم یاد گرفتم

- ازدواج آسان (دو نیمه سیب)

- و سایر مواردی که بنظرتون میرسه

چیه؟! نگران بنظر میایی؟! می ترسی خودت و همسرت رو چشم بزنن؟! نترس عزیز من! هر چیزی یه راه حلی داره؛ اینم از راه حلش؛

«وَ إِن یَکَــــادُ الَّـــذِینَ کَفَـــرُوا لَیُزْلِقُـــونَکَ بِأَبْصَــارِهِــمْ لَمَّـا سَمِعُــوا الـذِّکْــرَ وَ یَقُــولُـونَ انَّــهُ لَمَجْنُــونٌ وَ مَـا هُـــوَ إِلَّا ذِکْـــــــــــرٌ لِّلْعَـــــالَمِیـــــنَ» پس با خیال راحت خاطره تون رو نشر بدین؛ مطمئن باشین چشم نمی­خورین!!! آقا، من ضامن!!!

ان­شاءالله بعد از گردآوری و بازنویسی خاطره هاتون، علاوه بر انتشار در سایت، در قالب یه کتاب و به نام خودتون چاپ می کنیم و در مراسم ازدواج دانشجویی دانشگاه­ها، روز ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و...توزیع می کنیم.

امیدوارم در این امر خدا پسندانه یاریمون کنین.

طربقه ارسال:

تو قسمت نظرات وب، یا از طریق ایمیل زیر خاطره تون رو با نام واقعی و یا مستعار بفرستین؛

ضمنا اگه ایده ای در مورد این فراخوان یا فراخوان های مشابه در سایت، دارین، از همین طریق در میان بذارین.

وب: khatereh313.blog.ir

ایمیل: khatereh313@yahoo.com

 لطفا این فراخوان را در وبسایت ها و وبلاگ هایتان بازنشر کنید

و­السلام/

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۵۳
افسر ولایی مهدی(عج)