حمید متوجه او شد. پرسید: این لباسها مال توست ؟
کدام لباس ها را می گفت، این چند دست لباس که سالها همراه او بوده و فقط چند تای آنها را تازه خریده بود .
آره همه اش مال منه چطوره ؟
بسم الله
" یادم نمیرود
جشن ازدواج دانشجویی
کارگاه آموزشی
و صحبتهای مجری برنامه و صدای قهقهه دانشجوها!
یادم نمی رود چه لطیفه های ضد مرد و زنی میگفت و بچه ها ریسه میرفتن از خنده...
یادم نمیرود که هربار که خانم ها رو ضایع میکرد و آقایان مجلس با دست و سوت و فریاد همراهی اش میکردن، تو چه آرام و زیبا و دلنشین دستانم را می فشردی!
من همین ها را دوست دارم. همین احترام های عاشقانه را! همین عشق های محترمانه را!
"
____________
خاطره از: شمیلی
کارش خیلی زیاد شده بود، شبها خیلی دیر میومد خونه. دهه اول محرم به جز تاسوعا و عاشورا بقیه روزها ساعت از 10 گذشته بود که میرسید و خستگی از سر و رویش میریخت. هم خسته بود و هم غصه میخورد که داره عزاداری امام حسین (ع) رو از دست میده. از دیدن ناراحتیش کلافه میشدم، از طرفی هم دلم نمیخواست از برکتِ روضه ارباب کم بهره بشیم. سعی میکردم هر شبی که حالش رو داشت یه کم راجع به واقعه کربلا صحبت کنیم، من یه چیزی میگفتم، بعد اون یه چیزی یادش میومد و میگفت ... خلاصه خودمون برای هم مرثیه میخوندیم.
اینقدر این مدل عزاداری جذاب و موثر بود که حتی وقتهایی هم که هیئت میریم باز احساس میکنم نیازه که این روضه خونگی رو در کنارش داشته باشیم.
_________________
پی نوشت 1: این کار رو تو مناسبتهایی که تعطیل نیست مثل میلاد امام سجاد(ع) یا مثلا شهادت امام موسی کاظم (ع) هم میشه انجام داد. خصوصا اگه خدا بهمون بچه داده باشه. چون برای انتقال این مفاهیم هیچ جا مثل خانواده موثر نیست.
پی نوشت 2: یه مجموعه کتاب دارم به نام قصه کربلا. 10 جلده و هر جلد رو به یکی از شخصیتها یا وقایع کربلا اختصاص داده. داستانهای کوتاه چند خطی یا حداکثر یک صفحهای داره. تو دهه محرم چیده بودم روی میز پذیرایی و هر وقت که فرصتش بود یکی از کتابها رو برمیداشتیم و چند صفحه ازش میخوندیم. از کتب مقتل هم میشه استفاده کرد.
پی نوشت 3: دوستانی که همسرشون صدای خوبی داره هم میتونن از همسرشون بخوان شعرهای مرثیهها و مداحیهای مناسب رو بخونه، خیلی هم ثواب داره و اجر روضهخون هم ایشالا میبریم. و دَرِِ گوشی بگم حتی اگه صدای خوبی نداره شما یه جوری بازخورد بدید که انگار صدای خوبی داره، هم اعتماد به نفسش بالا میره، هم باعث خیر و انتشار روضه و مداحی زنده تو خونتون میشین.
منبع: هفته نامه متاهلین
بسم رب المحبوب
با عرض سلام و ادب و احترام؛
جهت شرکت در
فراخوان های عاشقانه ای به همسرم(1=1+1) و خاطرات ارزشی، انقلابیِ طنز "ترکش خنده"
و مطالعه موارد فراخوان، و همچنین ارسال خاطرات ارزشی خود، روی عکس های مربوطه در زیر کلیک رنجه فرمایید!
لازم به ذکر است که هیچ کدام از فراخوان های سایت محدودیت زمانی ندارند
و هر زمان که بخواهید می توانید خاطرات خود را ارسال نمایید
عبور از پل های زندگیـ
چند ترم پیش از اصفهان میهمان دانشگاه تربت حیدریه شدم. تو مسیر دانشگاه، یه پل عابر هوایی هست که باید ازش رد بشیم تا به اونور جاده که دانشگاه هست، برسیم.
جاده ای که از زیر این پل رد میشه، جاده بزرگراهی هستش که مسیر تربت به مشهد از اینجاست.
اکثرا ماشین ها با سرعت بالایی از این جاده رد میشن؛ تو این یک سال، بارها و بارها شده که جاده خلوت باشه و ماشینی هم رد نشه اما خدا شاهده هنوز یک بار نشده که از زیر پل رد بشم! برخلاف همه دوستان و دانشجویان دانشگاه!
این کارم چند تا دلیل داره؛ یکیش مربوط میشه به مسئله فرهنگ! وقتی با هزینه بیت المال، پل میزنن که برای امنیت فرد هم هست، چرا باید از زیر پل رد بشم؟!!
دلیل دیگه هم، بحث حق الناســــه! چه بسا ممکنه بنده در حال عبور از زیر پل باشم و همون لحظه ماشینی بخواد از اونجا رد بشه؛ اگه سرعت داشته باشه که خدای ناکرده ممکنه هردو دار فانی رو وداع بگیم و آرزوی شهادت رو هم به گور ببریم! اگه هم سرعت نداشته باشه، بهرحال با عبور من از جاده، مجبوره سرعتش رو کمتر کنه تا رد بشم و این نوعی حق الناسه.
دلیل اصلی هم که حفظ جان شیرین آدمیه!
و اما دلیل محکم تر و اصلی اصلی!
بنده به خانمم قول دادم هیچوقت از زیر پل رد نشم و مثل یه آدم "های کلاس" همیشه از پل عابر استفاده کنم!
خداییش مرد به این خوش قولی دیده بودین؟!!! خوشم میاد اصلا از خودم تعریف نمی کنم! اصلا!
فردا امتحان آخرمه و ممکنه تا مدتی نامعلوم به نت دسترسی نداشته باشم(البته از فردا عصر به بعد)؛ دعا کنید امتحان فردا رو 10 بشم! چیه؟! تعجب کردین؟! بابا باور کنین ما بچه درسخونیم(البته به زور شب امتحان!)
میانترم و نمره کلاسی رو از 10، نمره 9 گرفتم!(البته برگه میانترمم رو بد تصحیح کرد!) و فردا هم امتحانمون از 10 نمره ست!
عمومی هم نیستاااااا! کاملا تخصصی و کامپیوتری؛ درس "شبیه سازی کامپیوتری"
دیدین اصلا از خودم تعریف نمیدم؟!! واقعا گمنام بودن و ریا نکردن خیلی سخته!
یـ مهدی(عج) ـا
»»» پست ثابت فراخوان عاشقانه ای به همسرم «««
بسم رب االمحبوب
به مناسبت میلاد ثامن الحجج، حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) و در آستانه روز ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س)، وب سایت خاطره - 313، در راستای اهداف ارزشی خود، با افتخار فراخوان عاشقانه ای به همسرم رو در فضای مجازی برگزار میکنه.
خدای خوبمون، تو سوره روم - آیه 21 فرموده:
« وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ: و از نشانههاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که می اندیشند قطعا نشانه هایى است. »
چه زیبا فرموده؛ مایه آرامش و مودت؛ آهای زوج های خوشتیپ؟! آها باکلاسا؟! شما مث دو بال یه پرنده اید؛ کنار هم معنا میگیرین؛ کنار هم اوج می گیرین؛ شما یکی هستین؛ اینجاست که حرف من و تو معنا نداره؛ حرف کنار هم بودن و یکی بودن و یکی شدنه... تو، یعنی همسرت و همسرت یعنی تو؛ و حاصل 1 بعلاوه 1 میشه 1؛ و اینجاست که خدا عشق رو آفرید و عشق آغاز میشه...
آهای شمایی که دلت رو زدی به دریا و قاطی مرغ و خروسا شدی؟! بله! با تو ام. همسرت رو دوست داری؟! عاشقشی؟! خب چرا بهش نمیگی؟! میدونی رسول مهربونی دینمون چی گفته؟! "
اگه مردی به زنش بگه دوستت دارم، هیچوقت از دلش بیرون نمیره "؛ این جمله مخصوص هر دوتونه؛ هر دو باید بهم عشق بورزین و این علاقه رو بروز بدین... روت نمیشه بگی؟! این که رو نمیخواد قربونت بشم؛ کافیه تو چشای همسرت نگاه کنی و با تموم وجودت بگی "نفسم؛ دوستت دارم"
میدونم چی میخوای بگی؛ میخوای بگی با اینهمه مشکلی که داریم فرصت گفتن "دوستت دارم" رو نداریم؟! بهتره بدونی «ان مع العسر یسری»؛ همراه هر سختی آسونیه. مشکلات میان و میرن و اونی که میمونه شمایین و خاطره اونها...
لحظات عاشقونه زیادی دارین؟! بیایین دیگران رو تو این لحظات شریک کنین و سهم بزرگی در نجات زندگی دیگران ایفا کنین؛ به خودتون و خیلیا عشق رو یادآوری کنین... عشقتون رو به رخ دنیا بکشین و بگین ما هنوز "ما" هستیم و "یکی" می مونیم...
موارد فراخوان:
- اولین جایی که با همسرم آشنا شدم
- اولین کادویی که از همسرم گرفتم
- رویایی ترین لحظات عاشقانه با همسرم
- اولین حس بندگی که با هم تجربه کردید
- آنچه از همسرم یاد گرفتم
- ازدواج آسان (دو نیمه سیب)
- و سایر مواردی که بنظرتون میرسه
چیه؟! نگران بنظر میایی؟! می ترسی خودت و همسرت رو چشم بزنن؟! نترس عزیز من! هر چیزی یه راه حلی داره؛ اینم از راه حلش؛
«وَ إِن یَکَــــادُ الَّـــذِینَ کَفَـــرُوا لَیُزْلِقُـــونَکَ بِأَبْصَــارِهِــمْ لَمَّـا سَمِعُــوا الـذِّکْــرَ وَ یَقُــولُـونَ انَّــهُ لَمَجْنُــونٌ وَ مَـا هُـــوَ إِلَّا ذِکْـــــــــــرٌ لِّلْعَـــــالَمِیـــــنَ» پس با خیال راحت خاطره تون رو نشر بدین؛ مطمئن باشین چشم نمیخورین!!! آقا، من ضامن!!!
انشاءالله بعد از گردآوری و بازنویسی خاطره هاتون، علاوه بر انتشار در سایت، در قالب یه کتاب و به نام خودتون چاپ می کنیم و در مراسم ازدواج دانشجویی دانشگاهها، روز ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و...توزیع می کنیم.
امیدوارم در این امر خدا پسندانه یاریمون کنین.
طربقه ارسال:
تو قسمت نظرات وب، یا از طریق ایمیل زیر خاطره تون رو با نام واقعی و یا مستعار بفرستین؛
ضمنا اگه ایده ای در مورد این فراخوان یا فراخوان های مشابه در سایت، دارین، از همین طریق در میان بذارین.
وب: khatereh313.blog.ir
ایمیل: khatereh313@yahoo.com
لطفا این فراخوان را در وبسایت ها و وبلاگ هایتان بازنشر کنید
والسلام/