خاطره 11 (فراخوان 1 = 1 + 1 ) / گنج زندگی من
همسرم یه مشکل کاری پیدا کرده بود.خونه ی مامانم بودم که زنگ زد و گفت کارش دچار مشکل شده و اوضاع اقتصادی یک مدت خراب خواهد بود. خیلی ناراحت بود. تلفنی بهش دلگرمی دادم و گفتم خدا بزرگه، درست میشه؛ اما میدونستم که ناراحتیش بیشتر از این حرفاست. تو راه که برمی گشتم یه گیره کاغذ مگنتی قلبی شکل خریدم و روی یه برگه سفید نوشتم :
"عزیز دلم، مهم نیست که چه قدر مشکل مالی داریم. مهم اینه که همدیگرو دوست داریم و به هیچ قیمتی حاضر نیستیم همدیگرو از دست بدیم. گنج بزرگ ما همینه"
وقتی
رسیدم خونه همسرم داشت نماز می خوند. گیره رو چسبوندم به دیواره بخاری و
کاغذ رو گذاشتم توش. نمازش رو که خوند با دیدن اون برگه حالش از این رو به
اون رو شد اومد و بغلم کرد و گفت همین که بهم اعتماد داری برام یه دنیا ارزش داره .
خدا رو شکر طولی نکشید که مشکل حل شد و حتی شرایطمون خیلی بهتر از قبل شد. الان که چند ماهی از اون روز میگذره همسرم میگه آرامشی که اون پیام بهش داده باعث شده بهتر فکر کنه و مشکلمون رو حل کنه.
منبع: هفته نامه متاهلین