بسم الله الرّحمن الرّحیم خیلی از روزا محمد زودتر از من از خواب بیدار میشه میره یه لیوان بزرگ برام آب پرتقال می گیره بعد میاد بالای سرم صدام میکنه و توی همون رختخواب من یک آب پرتقال بهشتی می خورم!!! حالا چرا بهشتی؟ موقعی که خانواده این قضیه رو فهمیدند برادرم بهم گفت:رها!احیاناً شما تو بهشت زندگی نمی کنی؟! . . . همسرم!با تمام وجود ازت سپاسگزارم که هستی تا بهشت زندگی من باشی.و بیشتر عاشقت میشوم وقتی می بینم فرزند خلف پدرت هستی: حضرت علی(ع): زنان نزد مردان امانت هستند.آزارشان نرسانید و بر آنان سخت نگیرید منبع: همسر مومن من
"ای یابندهی خوش شانس! صندوقچهی گنج در همین نزدیکی هاست، آن را بیاب و خودت و قلبت را از آنچه در ذهن داری بینیاز کن! در فال کسی که این نقشه را مییابد آمده است که معشوقهای دارد که او را بسی دوست میدارد و تمام آرزویش این است که صاحب گنج را خوشبختترین کند. برای خوشبختتر شدن زن و شوهر عاشق را پیدا کن..."
بعد از این جمله، کروکی کامل مسیر رو تا محل گنج کشیدم و نقشه رو اول مچاله کردم و بعد لوله کردم و داخل این بطری گذاشتم.
دسته گل و کیکی رو که سفارش داده بودم، گرفتم و کیک رو توی یخچال بستنی فروشیه نزدیک محل نقشه گنج گذاشتم. کنار ساحل جایی رو برای گذاشتن بطری نقشه گنج پیدا کردم، بطری و زن و شوهر عاشق رو با فاصله چند متری از هم، روی تختهسنگهای کنار ساحل گذاشتم. و یکی از صندلیهای پارک ساحلی کنار محل نقشه گنج رو با چراغ "تولدت مبارک" تزیین کردم.
به همسرم زنگ زدم تا بیاد پیشم و وقتی رسید ازش خواستم که کنار ساحل پیاده روی کنیم، به محل نقشه گنج که رسیدیم چشمش به بطری افتاد و فهمید که یه خبراییه! کاغذ و از داخل بطری برداشت.
زیر کاغذ نوشته بودم: "برای خوشبخت تر شدن جلوتر برو و زن و شوهر عاشق رو پیدا کن". کمی جلوتر زن و شوهر رو دید با کاغذی که زیرشون گذاشته بودم.
توی اون کاغذ نوشته بودم: "پاک کن جادویی با این پاکن میتوانی دو خصیصه اخلاقی همسرت که تو را آزار میدهد برای همیشه پاک کنی!!! "
بعد از کمی پیاده روی به محل تولد رفتیم. از دور شمع تولدت مبارک فضا رو برامون روشن کرده بود. اینبار جشن تولد دو نفره ما زیر نور ماه لطافت دیگه ای داشت.