بسم رب العشق
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد...
دبیرستان که بودم یک معلم دینی داشتم که یه جورایی خودش عامل انحراف بچه ها بود و اعتقادات عجیب و غریبی داشت. روز ولنتاینِ اون سال، وقتی اومد سر کلاس بعد از تبریکاتی که حواله مون کرد، گفت حتما همه تون کادوهاتون رو آماده کردید دیگه . چند نفرمون با حالت اعتراض گفتیم ما دوست پسر نداریم و این حرفا هم مناسب کلاس دینی نیست. اون بنده خدا با یک حالت دلسوزانه گفت: بالاخره جو خانواده ها فرق می کنه دیگه، بعضی خانواده ها خیلی سختگیری میکنند، می دونم که شما هم دوست دارید که دوست پسر داشته باشید و این حس طبیعیه، بالاخره آدم به جنس مخالف کشش داره و این که شما دوست پسر ندارید طبیعی نیست!!!
خلاصه خانم معلم ما کلی به خاطر تنهایی ما غصه خورد و هر چی هم گفتیم ما علاقه ای به این کار نداریم گفت الان بچه هستید و حالیتون نیست و ...