عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

بسم رب المحبوب؛
آدرس کانال و پیج های ما در تلگرام:

عاشقانہ هاے حلال:

tel & insta: @asheghaneh_halal

خادم مجازے:

tel & insta: @khadem_majazi

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۲ مرداد ۹۶، ۱۹:۱۰ - فاطمه
    واقعا
نویسندگان

من توی یه خانواده نیمه مذهبی بزرگ شدم یعنی مادرم تا وقت ازدواجش هیچ وقت چادر سر نمیکرده اما بعد از ازدواجش خودش کم کم متوجه شده که چادر چه نوع پوششیه و خودش اونو انتخاب کرده.

وقتی برای مادرم از خاطرات حجاب تعریف می کردم ، مامانم بهم نگاه کرد و گفت: تو هم وقتی بچه بودی همیشه درباره امام زمان (عج) ازم سوال می پرسیدی منم جواب میدادم...

یه روز اومدی و پرسیدی: مامان امام زمان چه جور دختری رو دوست داره؟ منم لبخند زدم و گفتم: دختری که حجاب داشته باشه از اون روز خیلی گذشته ولی تو انگار اون حرف منو تو ذهنت حک کردی و بعدها برای همیشه چادر رو انتخاب کردی.

من توی یه خانواده نیمه مذهبی بزرگ شدم یعنی مادرم تا وقت ازدواجش هیچ وقت چادر سر نمیکرده اما بعد از ازدواجش خودش کم کم متوجه شده که چادر چه نوع پوششیه و خودش اونو انتخاب کرده. توی خانواده پدرم هم هر دو نوع پوشش دیده میشه :یعنی هم آدم بد حجاب و هم آدم محجبه هست.

من توی یه خانواده نیمه مذهبی بزرگ شدم یعنی مادرم تا وقت ازدواجش هیچ وقت چادر سر نمیکرده اما بعد از ازدواجش خودش کم کم متوجه شده

یادمه ۹ ساله که بودم همش دوست داشتم چادر بپوشم باهاش احساس بزرگی می کردم . مامانم هیچ وقت منو مجبور نمی کرد به خاطر همین هم منو آزاد گذاشته بود تا تصمیم بگیرم اما منو راهنمایی میکرد مثل وقتایی که ازش سوال می پرسیدم و او با مهربانی و صبورانه جوری که برایم قابل فهم باشه جوابمو می داد

جشن تکلیفم که برگزار شد با اون چادر گل گلی صورتی با عشق نماز خوندم و در همان نه سالگی چادری شدم

سعی میکردم مثل مامانم رفتار کنم

کم کم با چادرم انس گرفتم انگار یه دوست قدیمی بود برام

همیشه سعی میکردم مرتب نگهش دارم و ازش محافظت کنم

یه وقتایی یه حرفایی رو -که نشونه ی نارضایتی از چادرم بود – از اطرافیانم می شنیدم مثلا به مامانم میگفتن: بابا هنوز بچه س بذار لباسای رنگی بپوشه و آزاد بگرده!

اما مامان عزیزم با همون لبخند همیشگیش با آرامش جواب میداد: مگه خانوم فاطمه زهرا توی همین سن آزاد میگشتن؟

پدر هم اگرچه هیچی نمیگفت اما همیشه با لبخندش بهم نشون میداد که بهم افتخار میکنه

مامان عزیزم در پاسخ من با همون لبخند همیشگیش با آرامش جواب میداد: مگه خانوم فاطمه زهرا توی همین سن آزاد میگشتن؟

حالا من یک نوجوان ۱۶ ساله ام و با تمام وجود به حجابم افتخار میکنم

و یاد گرفته ام جواب نگاه ها و حرفهایی را که بوی تمسخر و تحقیر میدهند را با لبخند و آرامش بدهم همین را هم مادرم بهم یاد داد چون همیشه می گفت: اگه کسی بهت توهین کرد سعی کن خیلی مهربون باهاش برخورد کنی جوری که جذب عقایدت بشه

خدایا شکرت که کمکم کردی

یا فاطمه الزهرا یار و یاور همه دخترای مسلمون باش و خودت به همه مون کمک کن تو راه هدایت قدم برداریم…

منبع: حجاب شیعه

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۳۰
افسر ولایی مهدی(عج)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">