عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

بسم رب المحبوب؛
آدرس کانال و پیج های ما در تلگرام:

عاشقانہ هاے حلال:

tel & insta: @asheghaneh_halal

خادم مجازے:

tel & insta: @khadem_majazi

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۲ مرداد ۹۶، ۱۹:۱۰ - فاطمه
    واقعا
نویسندگان


سفرهای مشهد مقدسی که من برای بچه های دانشگاه تدارک می دیدم غالبا با استقبال پسران و دختران مذهبی روبرو می شد ولی این بار نمی دانم چرا اینگونه امام رضا(ع) بین این همه بچه های صف اول نماز جماعتی، این افراد به ظاهر غیر مذهبی و مثلا بی حجاب را طلب کرده بود!

بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده بود از میان اتوبوسی که ما با آنها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت داشتند...

لذا وقتی وارد اتوبوس شدم کمی ترسیدم از اینکه عجب سفر سختی در پیش دارم. نمی دانستم با این همه بی حجاب و … چگونه باید برخورد کنم؛ مخصوصا چند نفر از آنها که خیلی شیطنت داشتند! ناچار مثل همیشه به ناتوانی خود در محضر حضرت وجدان عزیز اعتراف کرده و دست به دامن صاحب کرامت امام ثامن حضرت رضا(ع) شدم...

یکی از اتفاقاتی که باعث شد خستگی سفر را به طور کلی فراموش کنم لطف خدا در اجرای امر به معروف و نهی از منکر بدون چماق بود!

داستان از اینجا شروع شد روز اول تصمیم گرفتم برای چادر سخت گیری شدید نکنم؛ لذا چند نفر از دختران دانشجو که سوئیت آنها معروف به سوئیت اراذل و اوباش بود(اسمی که بچه ها بخاطر شیطنت بیش از اندازه برایشان انتخاب کرده بودند و خودشان هم خوششان می آمد) و بقول همه همسفران دردسر سازهای سفر بودند، تصمیم گرفتند به صورت دسته جمعی برای خرید به بازار بروند اما چون تا به حال به مشهد مقدس نیامده بودند و به قول یکی از آنها فقط به خاطر تفریح سفر مشهد آمدند، لذا از من خواستند که به عنوان راهنما با آنها بروم؛ من هم با تردید قبول کردم...

وقتی که به راهرو خروجی هتل آمدند متوجه وضعیت و پوشش بسیار نامناسب آنها شدم لذا سرم را پایین انداختم و کمی خودم را ناراحت و خجالت زده نشان دادم.

سرگروه بچه ها که متوجه قضیه شده بود با تعجب گفت: حاج آقا مگر چادر برای بازار رفتن هم الزامی است؟ گفتم: از نظر من نه! ولی به نظر شما اگر مردم یک روحانی را با چند نفر دختر بدون چادر ببینند چه فکری می کنند؟!

یکی از بچه ها بلند گفت: حق با حاج آقا است؛ خیلی وضعیت ما نامناسب است؛ هرکس ما را با این پوشش با حاج آقا ببیند یا گریه می کند یا می خندد و یا از تعجب اشتباهی با تیر چراغ برق تصادف می کند!!!

بقیه غیر از دو نفر حرف او را تایید کردند ولی یکی از مخالفان گفت: حاج آقا من و مادرم و تمام خانواده ما در عمرمان یکبار هم چادر نپوشیده ایم لذا نه تنها بلد نیستم، بلکه از چادر متنفرم! من دوست ندارم با چادر خودم را زندانی کنم! حیف من نیست که زیر چادر باشم؟! اصلا وقتی چادری ها را می بینم حالم به هم می خورد و دلم می خواهد دختران چادری را خفه کنم!!!

گفتم: به فرض که حق با شماست؛ ولی خود شما هم اگر یک روحانی را با دختران مانتویی ببینی در بازار تعجب نمی کنی؟! اصلا برای شما قابل تصور است یک روحانی مسئول دختران بی چادری باشد؟! گفت: قبول دارم ولی سخت است چادر پوشیدن!

گفتم: حالا شما یکبار امتحان کنید؛ یکبار که ضرر ندارد! تا بعد از آن که می خواهید وارد حرم امام رضا(ع) بشوید و چادر الزامی است حداقل یاد گرفته باشید که چگونه چادر سر کنید!

بالاخره با بی میلی تمام چادر بر سر کرد و گروه ۷ نفره اراذل اوباش که ۴ نفر آنها شاید اولین بارشان بود چادر بر سر می کردند مثل بچه های خوب و مثبت همراه من به راه افتادند...

اگر کسی اولین بار آنها را می دید می گفت گروه امر به معروف خواهران هستند!

اما اصل قضیه از وقتی شروع شد که یک دزد کیف قاپ به کیف همان دختر مخالف چادر که می خواست دختران چادری را با دست خود خفه کند(!) حمله کرد...

ولی وقتی آن آقا دزده می خواست کیف دستی آن خانم را که پر پول بود بدزدد به علت اینکه آن دخترخانم چادر بر سر داشت موفق به گرفتن کیف او که قسمتی از آن زیر چادر بود نشد و قضیه ختم به خیر شد...

همین که این اتفاق به ظاهر ساده افتاد همان خانم پیش من آمد و گفت: حاج آقا چادر هم عجب چیز خوبی است و من نمی دانستم! فکر نمی کردم چادر اینقدر بدردم بخورد! حاج‌ آقا بخدا هیچ وقت در عمرم به اندازه ی امروز که با چادر به بازار آمدم احساس امنیت نکرده بودم...

وقتی این حرفها را به من می گفت من در رویای خودم غرق شده بودم و پیش خودم می گفتم: خدایا! ای کاش همه بچه مذهبی ها که خاک پای همه آنها طوطیای چشم من است می دانستند که لذت و اثر امر به معروف و نهی از منکر بدون چوب و چماق چقدر زیاد است و برعکس اثر معکوس تذکر دادن با تندی و خشونت و چوب و چماق چقدر زیاد است!!!

و تعجب و لذت زیارت امام رضا برای من آن زمان زیاد شد که دیدم تا آخر سفر آن خانمی که حاضر نبود به هیچ وجه چادر بپوشد هیچ چیزی حتی خنده دیگران و خانواده مخالف چادر نتوانستند چادر را از سر این دختر خانم که از مدیران محترم ارذل و اوباش دانشگاه بود بردارد!

_____

منبع: وب سایت حاج آقا داوودی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۶
افسر ولایی مهدی(عج)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">