عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

وبلاگ رسمی کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی : @asheghaneh_halal

عاشقانه های حلال

بسم رب المحبوب؛
آدرس کانال و پیج های ما در تلگرام:

عاشقانہ هاے حلال:

tel & insta: @asheghaneh_halal

خادم مجازے:

tel & insta: @khadem_majazi

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۲ مرداد ۹۶، ۱۹:۱۰ - فاطمه
    واقعا
نویسندگان

خاطره 65 (فراخوان 1 = 1 + 1) / لطفا تودار باشید!

دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۴ ب.ظ

با من از غصه نگو...

بسم الله مهربون

سلام دوستای خوبم

همسر خوبم لطفا این پست را نخون؛ با تچکر

سال ها پیش یه دختر خانومی داشت می رفت خونه ی بخت که مامانش کشیدش کنار و گفت: دختر گلم از همین روز اول یه نکته یادت بمونه که سرنوشت سازه؛ نه از خونه ی ما خبرای خاص را ببر بیرون و نه از اتفاقای بین خودت و شوهرت و یا بحثهاتون چیزی به ما نگو

اون دختر فقط گفت چشم و عمل نکرد و رعایت نکردن اون نکته و عوارضش همیشه تو ذهن بنده موند

همین باعث شد که من هیچوقت از بحثهایی که بین من و همسرم بود و یا اتفاقایی که تو خونمون می افتاد به هچیکدوم از طرفین نمیگفتم

باور کنین هیچ زن و شوهری نیستن که بینشون بحث نباشه؛ فقط نباید ازون بحث برای مادر یا خواهرِ مرد یا زن گفته شه چون در اینصورت وقتی ناراحتی رفع میشه بدبینی باقی میمونه.

اکثر ما عادت نداریم وقتی میخوایم بریم گردش به خانواده مون که ازمون دورن بگیم که داره به من خوش میگذره نگران من نباشیا؛ یا همسرم برام گل خریده خیلی مهربونه با من؛ اما امان از روزی که دلمون از بحث بینمون بگیره؛ گوشی را دست میگیریم و درددل از همسر یا خانواده اش برای خانواده خودمون شروع میشه

بازم باور کنین خیلی کمن مادرشوهر و عروسی که از روی علاقه به همدیگه کاری برای هم بکنن؛ اکثرا از روی ذات خوبشون به هم بدی نمیکنن و از روی خدا ترسی خوبن باهم(نه که علاقه نباشه ها؛ هست ولی نه مثل مادر و فرزندی)

مطمئنا خیلی وقتا بوده که مادرهمسرم از من ناراحت شدن ولی یا به روم نیاوردن یا هیچی بهم نگفتن یا روحساب خام بودن من گذاشتن یا رو این حساب که حتما منظوری نداشته

خیلی وقتام بوده که هم غربت همم یه رفتار ناخواسته ای از خانواده ی همسرم باعث شده حتی اشک من دربیاد ولی یه چیزی پیدا کردم که اون رفتار را بذارم به اون حساب و خودمو آروم کنم

ازین چیزا هرگز برای مادرم نگفتم و نمیگم که همیشه از مصادیق خوب رفتارشون برای مامانم و خواهرم تعریف کردم، اینه که الان مامانم میگه وقتی یاد تو و زندگیت می افتم یه نفس راحت میکشم و خدا را شکر میکنم که خوشبختی

اما برای به هم زدن این ذهنیت فقط کافیه یه بار یه حرفی از حرفایی که ممکنه تو عصبانیت بین ما رد و بدل شده باشه را به مامانم بگم... دیگه اون نفس راحت جاشو میده به دل نگرانی...

چند روز قبل یا خانمی از نزدیکان بسیار نزدیک اعتراف کرد که بالا رفتن فشار چشمش از رعایت نکردن همون نکته ای بود که به دختر و پسرم گفته بودم... قطعا اون دختر و پسر به همسراشون علاقه دارن و بدون هم میمیرن ولی این مادر دل چرکین شده از همسرای فرزنداش و نگرانه که حتما بچه ام مدام تو عذابه

+ من معجزه هایی ازین "تودار" بودن تو زندگیم دیدم که هرگز حاضر نیستم جاشو با خنکی دل وقتی حرفمو میزنم؛ عوض کنم...

منبع: بهشت زودهنگام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">